دختر هنرمند من!
امروز 5 شنبه است و وقت رفتن من به حرم. باز هم مثل شبای قبل ساعت 1/5بعد از کلی کتاب خوندن و فیلم نگاه کردن و التماس و دعوا بالاخره خوابیدی.ما هم مجبور شدیم سحری رو همون موقع بخوریم. ساعت 5 بابایی منو برای نماز بیدار کرد.بعد از نماز ترسیدم بخوابم و خواب بمونم.پس توفیقی اجباری دست داد تا بعد از مدتها بیام پای کامپیوتر و به دوستان مجازیمون سر بزنم. و حالا نوبت یه چند خط نگارشه........ این روزا خیلی شیطون شدی .خوابت کم شده البته طفلکم !حق داری شب که ساعت 2 می خوابی صبح هم ساعت 11-11/5 گاهی وقت ها هم تا1 خوابی.بیدار که می شی کسی نیست باهات یه بازی پر جنب و جوشی بکنه که یکم انرژی ازت بگیره. روزهای منو بابایی فقط شده بدو بدو و تا وقتی گیر ...
نویسنده :
مامان نسرین
6:37